زیارت حرم امام رضا
این مطلب مربوط به وبلاگ قدیم بنده است که در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ نگاشته شده
و به دلیل اینکه آن وبلاگ دیگه وجود نداره برخی از مطالبش رو انتقال دادم
به این وبلاگ
سلام
دیشب که می داشتم درس می خوندم آخر شبی یک هویی هوس حرم رو کردم ولی دیدم آخر شبه گفتم الان که نمیشه برم برای همین تصمیم گرفتم که صبح برم حرم
از طرفی فردا (یعنی جمعه ۳۰اردیبهشت) هم روز کنکور بود
دیگه دل زدیم به دریا و رفتیم...
چقدر حرم خلوت بود البته نه خیلی ولی نسبت به دفعات گذشته که صبح ها می رفتم حرم خیلی خلوت تر بود و کیف کردم از سمت خیبان شیرازی وارد شدم و از سمت خیابان امام رضا خارج
این جز معدود دفعاتی بود که من رفتم به ضریح چسبیدم چون معمولا هر وقت میرم یا خیلی شلوغه حرم که نمی شه نزدیک ضریح شد یا می ترسی اون وسط له شی و از هم دور یک سلامی می دی ولی این دفعه رفتم چسبیدم به ضریح
از بس خلوت و بود و من ذوق کرده بودم می خواستم زود برم یک آقایی که کنام بود می گفت وایستا عزیزم این بنده خدا بیاد کنار شما برو تمام نمیشه که .
ما هم گفتیم چشم
خلاصه رفتیم حرم و یک زیارت اساسی کردیم و رفتیم منزل خواهر گرامی یک دکی کردیم که نزدیک حرمه و به اتفاق مادر گرامی برگشتیم خونه
و به حساب من فردا کنکور دارم الان اومدم نت و نشستم خاطره می نویسم